گزارش ورامین تدبیر در خصوص کارتن‌خواب‌های ورامین

زیر پوست شهر چه می‌گذرد؟
( گزارش ورامین تدبیر در خصوص کارتن‌خواب‌های ورامین )

عبارت کارتن‌خواب عمدتاً در خصوص کسانی به کار می رود که شب ها را در فضاهای عمومی مانند پیاده‌روها، پارک‌ها یا زیر پل‌ها سپری می‌کنند و یا ساکن گرم‌خانه ها و مراکز نگهداری دولتی و یا خصوصی هستند. کارتن خوابی اصطلاحی که وقتی گفته می‌شود ، یاد افراد فقیری می‌افتیم که جایی برای زندگی ندارند و زیرانداز و رواندازشان در هر زمانی از گرمای شدید تابستان تا سرمای زمستان کارتن است و بیشترشان معتاد. تفاوت بار مفهومی کارتن خواب‌ها با بی‌خانمان‌ها فراتر از آن چیزی است که حتا بتوانیم تصورش را بکنیم.آن‌هایی که به اشتباه کارتن خواب می‌خوانیم بی‌خانمان‌هایی هستند که خانه و سرپناهی برای ماندن ندارند. مجرم نیستند اما زمین‌های جرم در میان ایشان بسیار وجود دارد. آن‌ها فقط بی‌خانمان هستند و مشکلات اقتصادی ، مشاغل فصلی ، نبود کار در شهرستان، بی‌پولی ، اعتیاد و… باعث شده تا #کارتنخواب نام بگیرند.افرادی که هیچ اتفاقی در اطرافشان، برایشان اهمیتی ندارد و لحظات زندگی آنها را به شمار نمی‌آورد. به طور معمول از سر فقر لباس های کهنه و پاره ایی دارند و بیشتر اوقات که آنها را می‌بینیم ، داخل سطل های زباله دنبال چیزی برای خوردن یا فروختن می گردند و دیده‌نشدن و فراموش‌شدن، بخشی از وجودش و باورش شده است.
ولی همیشه این گونه نیست، در بسیاری مواقع کارتن‌خواب‌ ها ممکن است سرپناه نیز داشته باشند اما به علت بیکاری و خرده فرهنگ‌های رایج در محله‌شان، در خیابان پرسه می‌زنند و روزگار می‌گذرانند یا معتادان خیابان‌گردی هستند که سرپناه‌هایی موقت و غیرثابت مانند پاتوق‌ها، گاراژها، خانه‌های مجردی،محل‌های تفکیک زباله، چاردیواری‌ها، سرپناه‌ها و … دارند اما  بی‌سرپناه نیستند همچنین عده‌ای نیز به‌ علت عوارض شدید جسمی و روانی اعتیاد و محرومیت از حداقل‌های حمایت اجتماعی، بدون برخورداری از هیچ سرپناهی در خیابان زندگی می‌کنند.

در راستای شناسایی این قشر از جامعه، برخی از خبرنگاران ورامین در شب‌های گذشته وضعیت آن‌ها را در حاشیه‌های شهر ورامین ( مناطقی مانند امرآباد، گل‌تپه، خیرآباد، لرآباد و… ) بررسی کردند و باور کردنی نبود که پنجاه متر از هر منطقه‌ای از شهر خطی ورامین دور می‌شدی، پوسته‌ی لوکس و فریبنده‌ شهر کنار رفته و هسته‌ی چرکین آن، خود را هویدا می‌ساخت؛ زیر پل‌ها، داخل چهاردیواری‌های متروکه، درون گاراژهای تفکیک زباله و هر جایی که در تصرف مالکانه‌‌ی شخصی نبود، گعده‌های دو تا ده نفره‌ای می‌دیدی که کنار آتش لاستیک و یا زیر یک بنر یا داخل یک زاغه‌ی چوبی یا پلاستیکی تجمع کرده‌اند…

سالم و سلامت بینشان نبود؛بیشترشان تهِ تهِ تهِ خط بودند؛ پنجه‌ی روزگار در صورتشان و پیکرشان خطوطی نمایان، عمیق و ماندگار کشیده بود‌؛ قریب به اتفاقشان یا دارای اعتیاد، یا مبتلا به بیماری‌هایی نظیر ایدز و… بودند و در همان دم نخست صحبت می‌گفتند که #اعتیاد شدید دارند و از آن خسته‌اند اما چون پولی دارند که به کمپ‌های ترک اعتیاد مناسب بدهند نمی‌توانند ترک کنند و تنها خواسته‌شان از مسؤلان این بود: “کمپی ببرندشان که نزندشان” !

منشا مشکلات این افراد بیش‌تر فقر بود و محرومیت از تربیت و سرپرستی مناسب؛ بینشان اتباع افغانستانی فراوان یافت می‌شد و محل درآمدشان فقط یک چیز بود : زباله.
برخی از آن‌ها می‌گفتند تا روزی ۷۰ هزار تومان هم درآمد دارند که بیشترش خرج اعتیاد روزانه‌شان می‌شود اما ترجیع‌بند کلام بیش‌ترشان یک حرف بود : “خسته‌ایم و می‌خواهیم ترک کنیم و به زندگی برگردیم.”

کلام را کوتاه می‌کنیم و از سوی جامعه خبری از مسؤلان می‌خواهیم که تا دیر نشده کارگروهی ویژه متشکل از مسولان” بهزیستی، نیروی انتظامی، امام جمعه، شهرداری و سپاه با محوریت فرمانداری ” تشکیل و نسبت به ساماندهی و اصلاح این قسمت از #زیرپوستشهر تدبیری بیاندیشند.

این خبر را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید:

پاسخی بگذارید

ده − پنج =

Top